۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه






محل: نروژ، اسلو
پارک مجسمه های
Vigeland

محل اظهار تعجب: نمی دانم چه در سر سازنده این اثر می گذشته که همچین چیزی را خلق کرده است. در تمام مجسمه های این پارک، خشونت بر زنان را واضح و عریان می شد به تماشا نشست. آیا خلاقیت و سکس و خشونت با هم در رابطه هستند همانطوری که خیلی ها اعتقاد دارند؟ و آیا خلاقیت، همان غریزه جنسی و خشونت ذاتی همراه آن است که با پیشرفت و توسعه مکانیسم های دفاعی فرد، به این شکل استعلا یافته است؟
آیا فروید درست می گوید که جراحان و قصابان هر دو ذاتا تمایل شدیدی به آدم کشی و جنایت های بی رحمانه درند و حالا هر یک مسیر دیگری را برای ارضای این غریزه خود پیدا کرده اند؟ هر یک به نوعی این احساس خود را با شغلی که دارند تسکین می دهند.

آیا رویکرد بسیاری از ماها به زنان، همچنان وسیله ای نیست، یعنی ما رفتاری که با آنان می کنیم مثل رفتاری است که با غذاهایمان می کنیم: هر جوری که دلمان میخواهد آنها را می خوریم/..... هر جوری که لذت بیشتری برایمان به همراه بیاورد. ....

سوال؟؟؟؟؟؟؟: بــــســــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــار
!!!...!!!...........؟

- عکس های بیشتر در پست بعدی





۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

چهارشنبه سوری ما چهارشنبه سوزی شد: به آتش کشیده شدن محل برگزاری مراسم چهارشنبه سوزی ایرانیان در استکهلم





این هم برنامه چهارشنبه سوری ما در استکهلم که به ....رفت! امشب قرار بود که مراسم باشکوه آتش بازی در استکهلم که بزرکترین و باشکوهترین برنامه چهارشنبه سوری در خارج از کشوراست اینجا برگزار شه که دستی از غیب در آمد و سن قدیمی و باارزش میدان را به همراه ملحقات و اطرافش آتش زد.
مردی در حال فرار دیده شده که پلیس در حال ردیابی و شناسایی اوست. احتمال می رود که این حادثه به علت رقابت گروه های مختلف ایرانی در برگزاری این جشن باشد...هر سال جشن درمحل دیگری به نام ریسنه برگزار می شد. برنامه های این چنینی فرهنگی می تواند فرصت خوبی برای گروه های مختلف ایرانی برای معرفی خود و کسب منافع اقتصادی باشد چیزی که احتمال می رود رقابت بر سر آن باعث چنین حادثه ای شده است...حادثه ای که نه تنها به ایرانی های ساکن بلکه به شهر و احتمالاً به آبروی ایرانیان مهاجر نیز لطمه خواهد زد.

پی نوشت: دست مریزاد به همه هموطنان عزیز در اقصا نقاط جهان برای پاسداشت روحیه همکاری، احترام به دیگران و معرفی ایران و ایرانی در حد توانایی و امکان./



خاتمی: همچنان دوگانگی در کلام و در عمل


خاتمی: همچنان دوگانگی در کلام و در عمل


سرانجام خاتمی بنا بر" وظیفه اخلاقی" که به نظر او از قدرت منصب ریاست جمهوری ولو برای "نجات اینده کشور" و "به درخواست های گسترده ی اقشار مختلف و وسیع مردم در سراسر کشور" بسیار مهمتر بود از عرصه انتخابات کناره گیری کرد.

خاتمی عرصه را برای میرحسین موسوی باز گذاشت با گفتن اینکه بر این باور است که " مهندس موسوي، براي ايجاد تغيير در شرايط‎ ‎کنوني شايستگي لازم را دارند، هرچند ممکن ‏است تفاوت ها و تمايزهايي در نظر و عمل‏‎ ‎وجود داشته باشد" . حالا سوال این است اگر به معیارها و باورها و ارزشهای سید محمد خاتمی باور داشته باشیم، ایا با معیارهای ایشان میر حسین موسوی قبل از شروع بازی نباید بازنده اعلام و یا بی اخلاق شناخته شود. چرا که خاتمی را بازی داد چیزی که خود خاتمی هم به تلویح تلخی اشاره کرده است :"اينک جناب آقاي مهندس‏ ميرحسين موسوي هرچند دير، آمادگي خود را براي نامزدي به طور رسمي ‏اعلام کرده اند.

خاتمی هر چند از موسوی نهایت حمایت را کرد اما اگر بنا بر آنچه او کرد، برای هرگونه عملی ولو برای نیل به عالی ترین هدفها باید اخلاق را رعایت کرد با همین معیار از میرحسین موسوی که رفتار اخلاقی در مقابل خاتمی نداشت نباید دفاع و حمایت کرد.


موسوی اگر توانست خاتمی را تنها بگذارد، همه را زود و دیر به تلخی و تندی تنها خواهد گذاشت چرا که ایشان بنا بر احساس وظیفه انقلابی و دینی پا به عرصه گذاشته و نه دغدغه اخلاق و حکایت روز من و تو. حرف موسوی حرف من نخواهد بود و خودش هم مطمئناً چنین ادعایی نخواهد داشت.

موسوی از ابتدا به مثابه احمدی نژاد عمل می کند: از ابتدا خودرا وامدار هیچ گروهی و هیچ فردی بزرگ یا کوچک نمی کند که بتواند فقط آنچه خودش می خواهد و تصمیم فردی و یا حلقه تنگ دورش خواهد بود را عمل کند حتی به قیمت شکستن اعتبار سید محمد خاتمی که بعد از این همه زحمت و آمادگی و انرژی روانی صرف شده ملت، عرق خجالت را جوهرنامه انصراف خود کند.

جالب است که ما لابد باید بدویم به میدانها و خیابانها و همه رنج و زحمت و دردسر حمایت از موسوی را بدهیم بی آنکه هیچ قولی ، حرفی ، اشاره ای به درد دل من و تو کرده باشد و هیچ قولی برای بهتر کردن روز ما و نه تحقق رویاهای انقلاب و حکومت نداده باشد. موسوی، یفعلاً دراندازه های احمدی نژاد ظاهر شده است با همان منش، با همان شروع، و همان تمرکز ها.

برای بسیاری، در هر صورتی خاتمی، پیروزانتخابات خواهد بود چرا که: "نتيجه انتخابات هرچه باشد ‏اخلاق مداران پيروز خواهند بود"



۱۳۸۷ اسفند ۲۶, دوشنبه

چرا ماهایی که ایرانی به دنیا آمده ایم زندگی و نان و آب و تفریحمان به سیاست آلوده است؟

چرا ماهایی که ایرانی به دنیا آمده ایم زندگی و نان و آب و تفریحمان به سیاست آلوده است؟



به بهانه کمپین جهانی علیه مصرف نمک با نتایج حیرت انگیز در فنلاند و کمپین برچسب مواد غذایی درفنلاند

اگر مدتی دور از جزیره ایرانمون زندگی کنیم، یواش یواش متوجه می شویم چیزهایی دیگری هم در زندگی وجود دارند که می توانیم درموردش حرف بزنیم، هیجان زده شویم، برایش گلو پاره کنیم، وقت، انرژی روانی و جسمی و زندگیمونو بذاریم، چیزهای دیگری مثل سلامت!

یک سخنرانی از گروهی فنلاندی داشتیم در مورد کمپینی که بر علیه مصرف نمک در کشورشون اجرا کردند و به خصوص زنان از پیشقراولان آن بودند. به همه جای کشور رفتند تا بر علیه مصرف نک تبلیغ کنند. از نتایج درخشان این کمپین که در سایر کشورها و به خصوص انگلستان و کشورهای متحدش نیز به دنبال آن اجرا شد، می توان به این موارد اشاره کرد:

کاهش افراد دارای فشارخون بالا به یک سوم تعداد آنها در زمان قبل از شروع کمپین، کاهش فشار خون یه میزان 10 میلیمتر جیوه بود ... که این کاهش فشارخون باعث کاهش 75-80 درصدی مرگ و میر ناشی از حمله قلبی و سکته مغزی در فنلاند شد(چون فشار خون بالا روی هر دوی این بیماریها تاثیر داره).

همین کمپین در سایر نقاط هم نتایج مشابهی را داشته است که کاهش مصرف نمک به میزان 6 گرم در روز می تواند 24درصد از مرگ های ناشی از سکته مغزی و مرگ ناشی از بیماریهای عروق کرونری قلبی را کاهش دهد وبنابراین باعث پیشگیری از مرگ 2.6 میلیون نفری شود که به خاطر سکتهمغزی و حمله قلبی می میرند.

خب سوال من این است چرا باید همه چیز وهمه چیز در ایران این همه تحت الشعاع سیاست باشه... تو رو خدا جواب ندید که خانه را باید از پای بست، درست ساخت و از این جور حرفها.... چرا که هرکسی می تواند و باید در حوزه کاری و توانایی خودش، آستین ها را بالا بزنه.

ما می توانیم اگــــــــــــــــــــر و فقط اگــــــــــــر مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا واقعاً بخواهیم./

پی نوشت1: فنلاندی ها بعد از موفقیت در این کمپین الان کمپین دیگری را شروع کرده اند درمورد برچسب تاریخ انقضای مواد غذایی و توجه دادن مردم به رعایت اونها. چرا که مطالعات (چرا ما نداریم چنین نیازسنجی هایی را در کشورمون) نشان داده که 64 درصد فنلاندی ها اعتقاد دارند می توان غذاها را با وجود گذشتن از تاریخ مصرفشون، می توان خورد. برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به: http://www.evira.fi/portal/en/food/current_issues/?id=1568

پی نوشت 2: میتونیم از همه هموطنان سالم فعلی و بیمار آینده و بیماران فعلی و مرده آینده بخواهیم اهمیت و اولویت واضح و مبرهن ترجیح حل کامل مسایل سیاسی کشور را بر سلامت و زندگی روزمره خود، درک کرده و قصور خود و تک تک ما را ببخشند! چون جز این چاره ای ندارند!

ما هم که درگیر لینک دادن و گرفتن و بازی خوره ساسیت در دیروز و امروز همه




درس امروز زندگی:




دوستی مثه یه امتحان ریاضی ای می مونه که هیچ کس در اون قبول نمی شه!






۱۳۸۷ اسفند ۲۵, یکشنبه

.....

از نو برایت می نویسم

حال همه ما خوب است

اما

تو

باور نکن.....



مرد همه شب های سعر ترانه ام: سید علی صالحی


حکایت دیروز و امروز و همه روز ما از زبان عبید زاکانی


خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»


گفت:
«می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند…» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم



۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه




نگاه کنید لباس فارغ التحصیلی در پاکستان چه شکلی است. طرح های روی لباس مخصوص فارغ التحصیلی اشون کاملا انگاره های ایرانی داره و خیلی هم زیباست.... نشانه های فرهنگی منطقه خودشونو دره، شیک و زیبا هم هست...درسته که ما پز می دهیم که لباس فارغ التحصیلی غربی ها هم ایرانی الاصل است و مال ابوعلی سینا بوده (که اونو هم باید یک ساعت توضیح بدهیم و قسم و آیه بیاریم که اون هم ایرانی است!)اما نگاه کنید که اینها لباسشون رو که توی چشم ما همکلاسی ها هم می کنند با سوالی که می تونم عکس فاغ التحصیلی شما را هم ببینیم و حداقل بنده که جشن فارغ التحصیلی لباس نپوشیده بودم ...

توضیح هم راجع به این خانون خانومای توی عکس اینکه اسمش سوبیا بود و دانشجوی دانشگاه بین المللی آقاخان کراچی و برای فرصت مطالعاتی به همراه یه هموطن دیگه اش آمده بود سوئد. همه مدت با ما انگلیسی حرف می زدند چون از اردویی که با هم اختلاط می کردند من که سر درنمی اوردم...ولی وقتی داشت تشریفشو می برد کشورش تازه گفت که فارسی را کاملاً خوب می فهمد و می توانسته ایم این سه ماه فارسی حرف بزنیم اما از آنجا که پاکستانی های اصولاً و ذاتاً خرده شیشه دارند نگفته بود این مساله را تا آخر.... گفتم عجب ناتویی هستی تو....من چقدر جلوش با دوستان و خانواده ام پشت تلفن فارسی حرف زده ام با خیال راحت که اون نمی فهمه و راجع به او هم همینطور که حالا بماند . ولی از این مساله گذشته، دختر بسیار فوق العاده باهوش و مودبی بود.... و استثنائاً فروتن.

۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

میرحسین موسوی در 20 سال گذشته کجا بوده است؟!




همه می پرسند میر حسین موسوی در 20 سال گذشته کجا بوده است؟
دلیل سکوت سنگین وی و تمام عیار 20 ساله وی چه بوده است؟
من ساعاتی پیش و شما در دقایق آینده با دیدن این عکس شاهد خواهید بود که چگونه می توان در اوج شلوغی و در وسط شهر و رفت و آمد و شد بود اما چیزی را ندید؟ و به عبارتی نخواست دید!

منبع عکس کتاب

"بازی قدرت، ایفای نقش و باورها: سیاست در عمل"


نوشته پر اهلستروم و مونا هیلمن

صفحه شماره 135




۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه



اینجا در دپارتمان ما اعلام کرده اند که میخواهند اساتیدی را که مدرک دکتری ندارند را اخراج کنند. در جلسه ای که برای اعلان عمومی این مساله تشکیل شده بود، تنها دو سه نفر از حاضران حرفی اعتراضی زد.... و بقیه ساکت گوش کردند و بعد ذکر مصیبت های جاری و چرایی و چونی ماجرا، سالن را ترک کردند..... جالب این بود که این دو- سه نفری که اضهار وجود و عقیده کردند هیچ کدام سوئدی الاصل نیستندو خود را هم سوئدی نمی دانند.....یکی اشان که فنلاندی است ضمن اینکه ناراحتی و اشمئزاز خودش را از سکوت همه پنهان نمی کرد، گفت جالبه اینهایی هم که اعتراض کردند هیچ کدوم سوئدی نیستند..یکی که باباش انگلیسی الاصل است یکی هم که لهستانی است من هم که فنلاندی...

من ضمن تعجب از اینکه چطور تفسیر قضیه را قومیتی کرده بود، داشتم فکر می کردم عکس العمل ما عزیزان ایرانی در چنین موقعیتی چگونه می توانست باشد..... آیا ما اصلا فکرمی کردیم گه حق اعتراضی هم داریم که اعتراض کنیم یا انتخاب کنیمکه ساکت باشیم و یا اصلا داستان یک جور دیگکر است و اینها......