۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه
نمی تونم بگم از غرگی و مستقلی و بی مرامی ات خوشم می آد، جناب آقای موسوی
از راهپیمایی امروز (جمعه/توپخانه) دارم می آم خسته و تب دار، نه از راهپیمایی که واقعاً فوق العاده بود این سکوت پر ابهت و این نظم تحسین برانگیز بلکه از زخم صورت و شانه و دست راستم از ماجرای سه روز پیش... واقعاً حکومت از این همه قدرت و اراده ای امروز باید بترسه، از این همه شعور و ادب....از توپخونه تا انقلاب اومدیم آهسته و پیوسته. کسی از مرگ و کشتار نترسیده بود که بچه و سالمند و همسر با خودش نیاره...جمعیت پر بود از خانواده دونفره و چندنفره. دم همه اشون گرم. حتماً همه اشون مثل من مادری داشته اند که حتی آخرین ترفندهاش برای ناله نفرین کردن خود من برای نرفتن، روشون اثری نداشته و با جرات و همت اومدند برای ایستادن.
چیزی که دل منو به درد اورد تا بیام اینجا دو خطی قلمی کنم آخر داستانه راهپیماییه که وقتی رسیدیم توی میدون انقلاب و همه نشستیم تا کسی که نمی دونم کی بود (چون ما از فاصله خیلی دور میدیدیم وسط میدونو) برامون کمی حرف بزنه تا صداها نه با میکروفون و بلندگو بلکه سینه به سینه به ما برسه ( کسی که می شنید از جلو، با صدای بلند برای عقبی ها داد می زدش، عقبی ها هم برای عقبتری ها.....) بعد از تعریف از جمعیت و تشکر و فلان و بهمان گفت قرار ما برای شنبه و تا شنبه ما برنامه ای نداریم و ......
حداقل اطرافیان من گفتند : ا ا ا ....پس ، فردا برنامه ای نیست؟ پس، فردا را بریم تجدید قوا برای پس فردا و .....
من هم با دهان باز و دلی پر سوال مانده بودم که " آخه مرد! مگه شما از برنامه آقای کروبی برای فردا که به قول کرباسچی، قراره افراد شاخص و مراجع هم شرکت کنند، خبر نداشتید -که امکان نداشت نداشته باشید - خب چرا اون برنامه را هم اعلام نکردید، مگه همه این جمعیت عظیم فقط و فقط به فرمان میرحسین موسوی و به عشق اون امده بودند؟ مگه کلی از ما فقط برای پیوستن به مردم، برای اتحاد بین همه مطالبه کننده های حقمون نیومده بودیم.... لااقل برای فردا اگر دعوت نمی کردی..... اشاره می کردی که فردا هم کروبی ننجون مرده و فلانی و بهمانی برنامه داره، ستاد میرحسین اعلامی نکرده یا از اون برنامه هم حمایت می کنه...یا نه..هیچی ...فقط اعلام اون خبر به جمعیت.....
اعلام مکرر استقلال و وابسته نبودن موسوی به هیچ حزب و دسته ای ...منو به یاد احمدی نژاد می اندازه که در دور قبل مثلاً مستقل اومد به صحنه و تا آخر هم روی همه رو زمین انداخت و گفت من کاندیدای مستقل بودم و هر کاری هم دلم بخواهد می کنم......
البته من نمی خواهم وسط این هیر و ویری بیایم نرخ تعیین کنم ..حتی خودم امروز توی یه لینک توی بالاترین، خواهش کردم اینقدر کاربران موسوی و کروبی را با هم مقایسه نکنند چون به نظر می رسد هر دو واقعاً دارند آنچه در توان دارند، می گذارند در طبق..... و امتیاز حدوداً 170تایی اش هم به نظر موافق بودن خیلی ها رو با این مساله نشون داد به خصوص و در این شرایط بحرانی.... اما این باعث نمی شه که نگم چقدر حالم گرفته است از اینکه اینهمه موسوی می خواهد نشون بده مستقل است و حتی در چنین مراحل فوق بحرانی هم ، قوایش را با سایر همدردانش یکی نمی کند.... بر عکسش کروبی، توی روزنامه اش، توی وبسایت حزبش، توی حرفهاش، توی برنامه هش، توی مناظره هاش و توی مستندش حتی، از موسوی حمایت کرده، برایش تا می تونسته مایه گذاشته، حتی ابطحی می گفت روز جمعه قرار بودما بریم پیش موسوی تا با هم بریم به ملت بپیوندیم... ولی نه توی وب سایت های قلم نیوز ، نه توی کلمه، نه توی روزنامه ها و بولت هاشون، نه توی مناظره ها و سخنرانی ها، موسوی و اکثر هواخواهنش ، یادی از این شیر بیشه اصلاحات نکردند... حالا من که البته همه عمر نه سر پیاز بوده ام نه ته پیاز، اما بالاخره چشمکی داشته ایم که ببینیم که کروبی چقدر در ظهور و بروز دوم خرداد و پیگیری مطالبات اصلاح طلبانه و آبرو و اعتبار خریدن برای بسیاری از واژه های مدنی مثل حزب ( که هنوز همه اظهار برائت می کنند از تعلق یا ارتباط با هر حزبی) نقش داشته.....
به هر تقدیر، دهان این یک بنده حقیر که فعلاً سرویس کامل می باشد....بروم من الباقی امشب را بمیرم.
و باز هم فراموش نکنیم که انصاف خوب چیزی هست....خوب...خوب.....
زنده باد انصاف! زنده باد مرام!
زنده باد ملت!!!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر