۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

ایران و ایرانی: نگاه یک درونی از بیرون روازنه2

روزانه دوم:

یک بسته پنیر سوئدی برای خانواده آورده ام سوغاتی. روز سوم وقتی می بینم نصفش نیست، فکر می کنم دوست داشته اند و مصرف کرده اند. به مادرم می گویم خوشمزه بود، دوست داشتید؟
می گه من نخوردم! امشب این گربه هه (گربه ولگرد! ما گربه ای نداریم!) را چون غذای گوشتی نداشتیم بهش بدم! کمی بهش از این پنیر دادم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

می گم مادر من اون موش هان که پنیر دوست دارند نه گربه ها! اون هم از این پنیری که من بار کرده ام و آورده ام این همه راه!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر