۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

....
کدام وبسایتی، وبلاگی، نت ورکی را می شناسم که امروز و امشب، سرکی، تاملی، تعمقی در آن نکرده باشم. ... بی قرارم و کمی غمگین. تقربیاً بی دلیل. یا بدون دلیل خیلی مشخص. اینهمه دردها و غصه های کوچک، جمع می شه و جمع می شه می شه دل درد ُبزرگ. دلم درد می کنه.... دلـــم درررددد د می کنه... کی می رسد باران؟


بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
چون دل یاران که در هجران یاران
قاصد روزان ابری، داروک! کی می رسد باران؟



پی نوشت / - از هر چه ناله و ناله کنه، بیزارم! ناله به قول شریعتی در سالهای تب دار نوجوانی، کار آدمهای ضعیف است...توضیح دادن و شرح دل درد و سوز و غر و ناله، مال اونهاست که دل حرکت و تدبیری ندارند... اما این به قول فرنگی ها
Daily hazards
از هزار تا
Trauma
و
Disaster

ویرانگر تره....

ویرانم، ویران/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر