۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

18 تیر



و اما دیده های امروز من:

- در مبادی ورودی شهر تهران، ایستگاه های بازرسی گذاشته بودند، ما داشتیم از فشم به سمت تهران می آمدیم، از جاده تلو و اتوبان شهید بابایی که متوجه ترافیک شدید در اتوبان شهید بابایی قبل از دانشگاه امام حسین شدیم. وقتی بعد از کلی معطلی جلوتر رسیدیم، دیدیم ایست بازرسی گذاشته اند و ماشین ها را یک به یک اجازه ورود می دهند، و کنجکاوانه داخل ماشین را نگاه می کردند.. رفتارشون هم مثه سگ بود... من داشتم به سمت راست اتوبان که چند تا ماشین نظامی ایستاده بودند به همراه چند تا ماشین شخصی نگاه می کردم و وقتی هم داشتیم از ایست بازرسی رد می شدیم سرم اون طرفی بود که بسیجی ایست بازرسی که بغل ماشین وایستاده بود داد زد: چیه کجا را نگاه می کنی.. رد شو ببینم!

- ما مسیر هفت تیر و بلوار کشاورز را برای رسیدن به انقلاب انتخاب کردیم، کلی ماشین نظامی حمل نیرو دیدیم که من عکس بالایی را از اونها گرفتم.... 6 تا اتوبوس سفید هم پر از نیرو داشت از وصال به سمت انقلاب پایین می رفت.. همین که عکس را گرفتم (صندلی عقب تاکسی بودم) اون کسی که توی عکس می بینید زل زده به من، از جاش در عقب ماشین بلند شد و رو به من نعره زد چرا عکس می گیری... هوی با توم... من سریع رومو اون طرفی کردم ..راننده هه گفت بابا پیاده شو برای مرد حسابی لااقل بریم جلوتر پیاده شم.

- وقتی ساعت حدود 4 رسیدیم به میدان انقلاب، جمع های مثلاً 40-50 نفره زیادی را سر کارگر، جلوی پاساژهای کتاب، سر میدون تا دانشگاه تهران جمع شده بودند... تعداد نیروهای انتظامی حدود دو برابر مردم بود! یواش یواش مردم زیاد شدند...کلی دختر و پسر جوون از چهار راه کالج پیاده می اومدند انقلاب...

- خیلیها به خصوص دخترها شروع می کردند به شعار دادن: یا حسین میر حسین ...الله اکبر.... مرگ بر دیکتاتور....مردم شعار را همراهی می کردند ولی خیلی ها غر می زدند که قراره راهپیمایی سکوت باشه.... تو رو خدا شلوغش نکنید...

- سر همه خیابانهای رو به جمهوری و پاستور، نیروهای گارد ویژه، ایستاده بودند و در حقیقت ورودی ها را قرق کرده بودند. بقیه خیابان انقلاب و کارگر، نیروهای انتظامی، لباس شخصی، بسیجی ها ریخته بودند...

- وقتی یه دختره شروع کرد الله اکبر را..نیروها ریختند سمت گروهی که اطراف صدا بودند... همه کسانی که توی ایستگاه BRT وایستاده بودند شروع کردند خیلی مشتی هو کشیدن..... تعدادشون هم خیلی زیاد بود و نشون می داد که فقط مسافر نیستند ...صداشون انقدر زیاد و قوی بود که همه نیروهایی که اون ور خیابون ایستاده بودند ریختند توی ایستگاه BRT.

- خیلی نیروها، لباس سفید و کاور سبز داشتند که گویا از بسیج ادارات بودند. پسر عمویم که با ما بود می گفت توی اداره انها-وزارت نیرو- همه کارمندهای عضو بسیج را ماموریت برایشان زده اند، به همه لباس سفید داده بودند و جلوی اداره وقت سوار شدن توی اتوبوس ها، بهشون کاور سبز می دادند.

- من وقتی برگشتم حسابی آدم جمع شده بود توی خیابون انقلاب....مامورها هی با باتوم می کوبیدند به کرکراه های نیم کشیده مغازه ها و کتابفروشی ها که ببندید... به سمت میدان امام حسین سوار ماشین شدم...تمام مسیر پر از ادم هایی بود که به سمت میدان می امدند...میدان فروسی که خیلی غلغله بود ..تعداد مامورها در سر خیابان کریم خان در میدان فروسی فوق العاده زیاد بود...... ماشین های ون مخصوص زندانی کردن چند تا پشت هم در ضلع شمالی میدون ایستاده بودند.... یه ماشین بوق ممتد زد.و.همه ماشین ها دستشون رو گذاشتند روی بوق... مامورها ریختند وسط میدون...توی اون ترافیک وحشتناک.... سر چند تا راننده داد زدند و باتومشون را نشون دادند...از طرق دیگه میدان و خیابان جنوبی صدای کر کننده بوق می امد....

- - خود لباس شخصی ها داشتند از روی ساختمون و همینطور روی موتور با دوربین فیلم برداری می کردند...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر