۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

موضوع جدی تر از این حرفهاست!




امروز این مطلب و این یکی (تاثیر فکر و دعا بر آب) را خواندم داغ دلم تازه شد. یادم می آید یک بار من دعوت شده بوده به مرکز قلب تهران، برای چند سخنرانی در مورد درمانهای مکمل و درمانهای جایگزین (مثل طب فشاری، لمس درمانی، یوگا، تصویرسازی هدایت شده، ....)، به عنوان بخشی از برنامه آموزش مداوم پرسنل بیمارستان.

یک مرور کلی داشتم روی انواع روشهایی که مورد استفاده است در جهان (و نه الزاماً بهترین و درست ترین و علمی ترین، بلکه بر اساس میزان کاربردشان در دنیا و ایران). آخرین بخش صحبت در آخرین جلسه که خیلی کوتاه هم بود در مورد سایر روشها مثل معنویت درمانی و دعا درمانی و این جور چیزها بود و برای اینکه خستگی حضار هم در بره، ماجرای واقعی یک شیادی را گفتم که در خیابان گرگان (امام حسین) تهران برای خودش دم و دستگاهی باز کرده بود و خلق الله! را سرکیسه می کرد اساسی.
داستان این بابا هم این بود که طرف به قول معروف اورژینالی! خیاط بود اما در آخر هفته ها توی حسینیه خونه اش که طبقه پایین خونه اش بود، برنامه ملاقات عمومی با مردم داشت و مردم هم کرور کرور می امدند و حاج آقا حاج آقا گویان مشکلشون را مطرح می کردند طرف هم از شیر آبی که در بخشی از این طبقه وجود داشت (پارکینگ سابق)، یک لیوان پر می کرد می پاشید توی صورت طرف (باورتون نمیشه. دقیقا همین طور بود)، و مقداری هم توی کیسه فریزر آب پر می کرد، می داد دست طرف که بهش صلوات بفرسته – جالبش هم این بود که تعداد صلواتهایی که معمولا تجویز می کرد بالای ده هزار تا و اینها بود- بعد می گفت برو اگر مشکلت حل نشده دوباره بیا!

مردم هم از شهرستان و جاهای مختلف تهران و حومه، با چمدان و بساط می آمدند و برای بچه دار شدن و شوهر و سلامتی و پول و شانس و چه می دانم چه، می آمدند آب و دستور صلوات می گرفتند.

حالا چیز بی نهایت جالبی که می خواستم بگم اینه که وقتی جلسه تمام شد و داشتم بساط کاغذ و یاداشت هایم را جمع می کردم، چندین و چند نفر دورم را گرفتند که ببخشید اون آقایی که گفتید جاش دقیقا کجاست؟ خیابون گرگان که کفتید مثلا بود یا واقعا توی اون خیابون هستند؟ ببخشید اسمشون و فامیلشون چیه؟ چطوری می شه ازشون وقت (!!!) گرفت؟ شما خودتون پیششون رفتید دیگه؟ آدرس دقیقش چیه؟

هنوز که هنوز است حس خودم و چشمهای گردشده ام را به یاد دارم که مانده بودم که خدایا (! آره ! اون موقع اعتقاداتم بهتر بود!) چی می گن اینها؟! اینجا مثلا بیمارستان فوق تخصصی و از بهترین بیمارستان های ایران هست. اگر اینها که مثلا علوم تجربی خوانده اند و سیر بیماری و مرگ و اینها را می دانند و می دانند که معجزه و میان بر و اینها معمولا نباید این طوری اتفاق بیفته و نظام عل و معلولی حوادث را در زندگی می دانند و به واسطه تحصیلی که دارند ازشون انتظار می ره منطقی تر و علمی تر باشند از توده مردم که از زور ناچاری و بدبختی به هر دری و دستی پناه می برند... اونجا دنبال چی می گردند؟ در چه مشکلی یا مریضی ای می خواهند از چنین شیادی کمک بگیرند؟ و ... هنوز ا زتعجبم دهانم بازه بازه!!


این خانه به میزان زیادی از پای بست ویران است.

۱ نظر:

  1. سلام میدونی دوست عزیز هیچ وقت از خودت سوال کردی چرا این مردم به طرف همچین چیزهایی میرند ؟
    مشکل این هاست که این امر فقط در ایران اتفاق نمی افته در کشورهای پیشرفته هم وجود داره .
    واقعیت این هست که مریض علاوه برتشخیص و دارو ، احتیاج به محبت و مهر دارد ، در طبابت امروز اینها فراموش شده اند .
    مریض از وقتی به بیمارستان یا مطب میرود دلهره اضطراب دارد ، از پرستار تا دکتر همه یک نوعی ترس در مریض ایجاد میکنند و
    برای همین هست که الان در برخی از کشور ها مانند فرانسه سعی میکنند بیمارستانها را جوری طراحی کنند که بیشتر حالت انسانی داشته باشد از
    رنگهای شاد دیوار ها تا باز بودن دربهای بخش ها ، تا آموزش برای پرسنل اعم از پزشک تا پرستار برای نزدیک بودن به مریض .
    در ایران که هنوز در خم اولیم عزیز

    پاسخحذف