۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

من این جا در درون خویش آرام می گریم
و نمی دانی
تو ای دوست

چه غمگین است
کسی در درون خویش گرید....


من اینجا دیدگانم دشت خاموش تنهاهاست

من اینجا دنیا را از پس پرده زلال اشک خویشتن می بینم

همان افسانه تکراری پوچ است
همان افسانه تکراری پیش است

اگر در چشم من خورشید
دیگر زیبا نیست
که این گوی افق پییمای دیرین
این زمان سرد است وتاریک است.....

...
سرد است و تاریک است....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر