۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

تـــو خـــون کســــــان نوشـــــی و مــــا خـــون رزان انصـــــــــــاف بـــــــــــده کــــــــــــدام خونخــــوارتریم




غمگین هستم از مرگ یک ان
سان دیگر به دست انسانی دیگر

نه به سهو

نه فقط از روی خشم و نه به قصد

به فرمان خدا

خدایی که او را رحمان و رحیم و بزرگ و بخشنده می خوانندش، اما جبار و سختگیر و منتقم است. زمزمه می کنم مثل همای که:

تـــو خـــون کســــــان نوشـــــی و مــــا خـــون رزان

انصـــــــــــاف بـــــــــــده کــــــــــــدام خونخــــوارتریم




من از جهانی دگرم

ساقی از این عا لم واهی رهایم کن

نمی خواهم در این هیبت بمانم

بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن

تو را اینجا به صدها رنگ می جویند

تو را با حیله و نیرنگ می جویند

تو را با نیزه ها در جنگ می جویند

بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن

تو جان می بخشی و اینجا به فتوای تو

میگیرند جانی را که بخشیدی تو بر عالم

نمی دانم کی ام من نمی دانم کی ام من

آدمم روحم خدایم یا که شیطانم نمی دانم

تو با خود آشنایم کن تو با خود آشنایم کن

بیا از این تن آلوده غمگین جدایم کن



اگر روح خداوندی دمیده در روان آدم و حواست

پس ای مردم خدا اینجاست خدا اینجاست

خدا در قلب انسانهاست


به خود آ تا که در یابی خدا در خویشتن پیداست

همای از دست این عالم پر پرواز خود بگشود

در خورشید و آتش سوخت

خداوندا بسوزانم در این آتش همایم کن

بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن


لینک داون لود این آهنگ از همای مستان



و کاش روزی برسد زود زود که همه اینان که در خدمت زاهد حاکم هستند، روی به مردم و به زندگی کنند و بخوانند:


من از عمـري کـه بـا زاهــد فنــا کردم

من از جوري که در راه خدا کردم پشيمانم


من امشب گوشه ميخانـه مي مـانم کــــــه

داد از سـاغـــر و پيـمانــه بستــانـم

بــه هـر جـا پـا گـذارم کينـــه هـا بينم

هــــــزاران چهـــــره در آئينــــه هـــا بينـــم


چه جايي خوش تر از ميخانه بگـزينم

مــن اينجــــــا مـــست و حيـــــــــرانــــــــم


من امشب گوشه ميخانـه مي مـانم کــــــه

داد از سـاغـــر و پيـمانــه بستــانـم

در اينجـــا هـر کـه در دل بـــاوري دارد


در اينجــا هــر غمــــي خنيــــاگــــري دارد



کـه در ميخانه حتي دشمنت بـا خود بجــاي دشنـــه دستــش ساغـــــري دارد


لینک داون لود این آهنگ از همای مستان


و می خواهم بروم به جایی که "تخت شاهی دوش مردم نیست":

پنــدم ای زاهــد مــده

با که گویم با که گویم

من نمی خواهـم نصیحت بشنـوم


آی... آی مردم پنبه در گوشم کنید

از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید....

از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید....


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید....

۱ نظر: