۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

روز انتخابات: روز عمل سیاسی




تا این انتخابات لعنتی تموم نشه و نتایج اعلام نشه، ما که نمی تونیم مثه آدم روی صندلی بند شیم! الان تازه از بیرون دارم می آم. رفتم شرق تهران و یه دور ظدن و امومدم. جنوب و نیز شق تهران را ازپایگاه های احمدی نژآد می دونند. رفتیم توی خاقانی و توی صف ایستادیم.... 20 دقیقه توی صف بودیم و هی شروع کردیم راجع بهانتخابات گپ زدن...جالبه که کروبی هم علیرغم اینکه می گند رای نداره(این هم از کلک های مشارکتی های زبل طرفدار میرحسین است)، مردم داشتند به کروبی و رضایی رای می دادند! دایی ام که
به همراه دو تا از بچه هایش نماینده میرحسین در پای صندوق است، و خودش بنا بر تقسیم بندی وزارت کشور افتاده به خزانه. می گفت فعلاً که طرفدارای احمدی نژاد دارند غوغا می کنند..... کاغذهای "احمدی نژاد، بازم دروغ " را که 4 صبح توی خیابا نها ی محله چسبانده ایم هنوز هست! و نتونستند بکنندش، جنس سیریش اش خوب بوده!

با ماشین برادرم که هنوز روی انتنش یک پرچم سبز هست رفته بودیم بیرون... خیلی ها توی راه با بوق زدن توجهمان را جلب می کردند که با تغیر بگویند اونو بکنش! مگه نمی دونی ممنوعه! و با عصبانیت! احتمالا! طرفدارای ماموتی بودند و حرصشو می خوردند. وقتی رفتیم توی خاقانی پارک کنیم ماشینو بریم توی شعبه، یک آقایی با ژوی 405 اومد و جلوی پارک کردنمونو گرفت و گفت اون پرچم سبزو بردارید. گفتم شما پلیسید اقا مگه! چکار به دیگران داری! خودت مال خودتو برداشتی خوب کردی! من دلم می خواد باشه! گفت نه باید برداری..مممنوعه. این قانونه! گفتم آقا جان مگه تو مامور قانونی! ای بابا همه توی این مملکت همه کاره اند .... خلاصه مجبور شدیم دنده عقب بریم و عطای پارک در اونجا را به لقاش ببخشیمو و بریم یه جای دیگه ماشینو بذاریم....


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر