۱۳۸۷ بهمن ۱۷, پنجشنبه

چگونه می توانی از بین صد نفر دانشجوی یک کلاس، هموطن خودت را تشخیص دهی! حتی اگر تغییر چهره داده باشد!

چگونه می توانی از بین صد نفر دانشجوی یک کلاس، هموطن خودت را تشخیص دهی! حتی اگر تغییر چهره داده باشد!

قبل از سهیم سازی شما در تجربه های اینجانب از موهبت همکلاسی و نفس کشیدن دوباره زیر یک سقف با هموطنان عزیز و گرامی، باید بگویم که شناسایی آنها فقط به ای موارد برنمی گردد چون خون هموطنی در رگ هایت ناخودآگاه به غلیان می آید وقتی بوی وطن از بدن هموطنان گرامی ساطع می شود و بی هیچ کلامی و هیچ نگاهی هم، حس می کنی در وطنی!

و اما مطالعه موردی من در کلاس هفته گذشته ام:

- زل زدن و خیره شدن طولانی به شمایی که علایم ظاهری و باطنی ایرانی بودن را داری در تلاش برای خواندن پیشانی شما که آیا مکتوب شده است ایرانی الاصل و یا ایرانی و امثالهم یا خیر.
-سر برگرداندن و دنبال کردن هر نوع منبع صدایی در کلاس درس. اگر صدای چرخاندن صندلی، فین کردن، صاف کردن صدا و مواردی از هر گونه دست بیاید.
-اگر کسی در وسط درس وارد شود با چشمها، او را تا جایگاه نشستنشان همراهی می کنند تا خیالشان راحت شود که بی جا و مگان نخواهند ماند.
-تکان دادن مکرر و نسبتاً تا قسمتی شدید سر به علامت تایید استاد وقتی چیزی می گوید و حقایقی را مطرح می سازند. این تگان دادن های مکرر و اختصاصی سر بر اساس مشاهدات تجربی بنده متعلق به ایرانیان عزیز است و کشف علت ان نیاز به انجام مطالعات کیفی دارد ولی می تواند مبنی بر تمایل شدید انان برای نشان دادن اینکه آنهاهم کاملاً موافق هستند و چقدر هم از این مطلب سر در می اورند و یا خیی ساده برای نشان دادن این است که بلهً با اینکه انگلیسی صحبت می کنه استاده من کاملاً می فهمم.1
-چشمهای سرگردان! این خصیصه را همه دوستان محترم ایرانی اگر بهشان برنخورد دارند. هر وقت دیدی در قطار و خیابان و کوچه یی داره نگاهش را روی همه می چرخونه و دوباره روی هم هبر میگرده و همینطور نگهش داره همه جا پر پر می زنه، می تونی قران بیاری قسم بخوری طرف ایرانی یه!
- در کلاس های بعد از ظهر مرتب خمیازه می کشند.
-اگر بخواهند توضیحی بدهند یقه را ول نمی کنند و به هزار نوع مختلف و با هزار جمله متفاوت همان منظورشان را تکرار می کنند مبادا که شنونده ها متوجه نشوند و صد البته عبارت دوست داشتنی you know را هم یادشان نمی رود صد بار در ال و وسط و آخر جمله هایشان به کار برند .
-همیشه کاتولیک تر از پاپ هستند. مثال مرتبطش!: چون خیلی اینجا به خاطر شرایط اب و هوایی و بادش و اینها، لبها یآدم خشک می شه، همه مرد و زن توی جیبشان، رژلب بی رنگ چرب کننده دارند که استفاده می کنند. دختران ایرانی که از ایران؛ البته آمده باشند سر کلاس برای نشون دادن اینکه چقدر احساس اعتماد به نفس و راحتی می کنند، صد بار در میآرنش و می کشند به لبهاشون و دوباره. یگی نیست بگه تو که نه حرف می زنی ..نه در معرض کولاکی که پوست خشک بشه و ...هی چرب کردن لبهات برا چیه!
-وقتی در اولین جلسه درس می خواهند خودشان را معرفی کنند کم نمی ارند از بیان سوابق درخشان شغلی که همه الحمدلله هیات علمی و مدیر و رئیس و اینها بوده اند در ایران و اینها و اصلا به چشمشان نمی اید که به خصوص در کشورهای اسکاندیناوی و به خصوص در سوئد عنوان و مدارج اصلا مهم نیست و تقریبا هیچ کس در معرفی خودش نمی گوید که سمت ردیس و مدیری و هیات علمی و اینها و انها دارد.....فق اینککه کی هستند و دارند الان روی چی کار می کنند که منتج شده از این کلاس سر دربیارند.
- و صد البته نکته مهم در پایان کلاس و یا زمان توقف بین کلاس است که شیرجه وار بر سرت فرود می آیند با میلیون سوال که ایا ایرانی هستی ...چه جالب ... چقدر خوشحال کنند است و خوبه..کی اومدی ...کی می ری...از کجا اومدی چه جور شد که امدی....منبع مالی ات.... خانواده ووتجربه کاری ات ...مدارکی که گرفتی... و تا تای تمت را در نیاورند ولت نخواهند کرد و مهلت نفس کشیدن را هم بهت نخواهند داد.


1/ این بخش دوم می تواند با قوت بیشتری به عنوان دلیل مطرح شود. می توانم هزار تا مثال بیاورم. مثلا یارو دانشجوهه -منظور دانشجوی هموطنن ایرانی عزیزم می باشد- بعد از کلاس با سخنرانی یا ..می آید می گه فهمیدی چی گفت! جالب بود این جاش و یا با اینگه انگلیسی اش خیلی بده من کاملاً فهمیدم و امثالهم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر